حسین قهارپور
تمام یکطرفه ها برایم جاده شده اند...
که خودم را دور بزنم...
با کفش هایی از خاطرات، به وسعتِ عاشقانه های بی تکرار، ولی به عمقِ پوشالیِ یک حادثه...
خاطراتی که مرورم می کنند...
و سنگفرش هایی که خسته اند از شمارشِ قدم هایم...
آرزویم این بود که تو از تمامِ همیشگی هایت، هنوز باشی...
و چه تلخ است باورِ تکرار نشدنیِ عمر...
من اکنون، چاله های خیابان را حفظ کرده ام و تو،
نقاشیِ ماهیِ هفت سینِ زندگی ات را...
دو و چهارِ آبانیِ من ازبینِ تمامِ سه شنبه های بی فرجام، مالِ تو...
فقط کاش از تمامِ دونفره ای های پُر ابهام، یادت میماند...
که چیزی که هنوز یاد نگرفته ام، شِناست...
به اندازه ی تمامِ آستین های خیس...
بدهکاری...
«ح.ق»
موضوعات: شعرودلنوشته های حسین قهاری,
[ بازدید : 401 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
[ يکشنبه 26 مرداد 1393 ] [ 12:20 ] [ Ahmad afshinmehr ]
[ ]