کوچه باغ آرامــــــــــــــــــش

هدف از این وبلاگ معرفی شعرها و نوشته های جوانان است با نام خود و ایجاد فضایی فرهنگی برای تبادل اندیشه و نقد برسی آثار نویسنده گان آن است

دلم گرفته است

مثل همه‌ی زنانی که به زمین خیره می‌شوند

و انگشترشان را می‌چرخانند

..





[ بازدید : 355 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 23 دی 1393 ] [ 21:26 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم …
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج ۴۰ درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود …
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم …
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم …!
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم:
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،
لبخندی به ازای هر اشک ،
دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،
نغمه ای شیرین به ازای هر آه ،
و اجابتی نزدیک برای هر دعا .

جمله نهایی :
عیب کار اینجاست که من ” آنچه هستم ” را با ” آنچه باید باشم ” اشتباه می کنم ،
خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم نباید باشم .

کلینیک خدا - احمد شاملو



موضوعات: اشعر زیبای احمد شاملو,

[ بازدید : 402 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 23 دی 1393 ] [ 21:18 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

در ره منـزل لیلی که خطـرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشیحافظ





[ بازدید : 364 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 23 دی 1393 ] [ 21:09 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

اثری از‫:‬ ,

و به تو اندامی از بهشت زیباتر
چشمانی از خورشید روشن تر
لبهایی که شراب از ان مس
ت خواهد شد
وعده خواهم داد
تو را درون خودم غسل خواهم داد
و دو فرشته سبز را درون سینه هایم خواهی نوشید
به تو وعده میدهم
در این بهشت آرامش
هیچ گناهی موجب هبوط نیست
هیچ فعلی حرام نخواهد بود
همه جا آزاد است
و همه کار رها
یی است
به تو وعده میده
م
به سوی من بیا





[ بازدید : 320 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 23 دی 1393 ] [ 20:39 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

نام واقعی من ؛ ستارۀ دنباله دار است !
پیمان خاصی – زمستان 1393

بر لبم
هزار گربۀ منطقه هفت

در سرم
دریغ از یک اگزوز سرد و پوسیده

آیا
کسی نیست
مرا
از دست خودم
نجات بدهد ؟!

آیا کسی نیست... ؟
؟
؟
؟
رستاخیز ِ سکوت
به طعنه و اکراه می گوید :
نیست ، نیست !
!
!
!
و
من
خوب می دانم ؛
نبود چیزی
دلیل بر بود ِ چیز دیگری ست .

خیالی نیست..
چشم هایم را
می بندم...

این بار به پاهایم
بیشتر از پیش اعتماد می کنم
و از خودم
تا خودم را
بی محابا
فرار می کنم...



موضوعات: شعرهای پیمان خاصی,

[ بازدید : 355 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 23 دی 1393 ] [ 19:40 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

چه شبها به یادت نشستم
ستاره شمردم
در ان دورستی که
هرگزخیالت
نه اغشته ی رنگ می شد
نه مهتابِ اغوشِ شبگردِ تنها
من از خاطرِِ گرم تو، تا خیالِ دلم
مسیری، از احساسِ نا گفته ام ساختم
پراز فرشِ پروانه ها،نورِ شب تاب ها
که شاید بیایی ،ببینی، بمانی
من از رنجشِ خار در پایِ گل
برایت نوشتم
بروی شقایق که شد داغ بردل
نشانِ همان عشقِ باقی
در این جسمِ فانی
وَ هرروز با حسرتِ روزِ دیرین
خیالی که گرم است و شیرین
امیدی که فردا میایی
بسر می برم باقیِ عمرِ خود را
...................شهلا شقاقی(توتیا)............93/10/21



موضوعات: شهلا شقاقی,

[ بازدید : 353 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 23 دی 1393 ] [ 19:27 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

خرابم، زِ مستی خرابم خدایا!

شرابم، سراپا شرابم خدایا!

ره کعبه از هر بیابان که پرسم

دهد خار صحرا جوابم خدایا!

به هر سینه ای سر نهم ناله خیزد

غمم، حسرتم، التهابم خدایا!

ز دیدار من دیده آزرده گردد

مگر چهره آفتابم خدایا؟

من از بی وفایان وفا چشم دارم

به دنبال نقش سرابم خدایا!

مرا شاید از شعله آفریدی

که سر تا به پا پیچ و تابم خدایا!

چنان در دل اشک ها غرق گشتم

که از غم چو نقشی بر آبم خدایا!

ز هر موج ویران شود خانه من

به دریای هستی حبابم خدایا!

دلم شکوه از ماه و پروین ندارد

من از خویشتن در عذابم خدایا!

چو موجم سراسر خروشم الهی

چو بادم سراپا شتابم خدایا!

ز رویای هستی به جز غم ندیدم

همین بود تعبیر خوابم خدایا!

" بهادر یگانه "





[ بازدید : 338 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 23 دی 1393 ] [ 19:19 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

نامه ام باید کوتاه باشد..
نامه ام باید کوتاه باشد،ساده باشد،بی حرفی از ابهام و ایینه......
سلام!
حال همه ما خوب است...
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور ،که مردم به ان شادمانی بی سبب میگویند.
با این همه ،عمری اگر باقی بود طوری از کنار زندگی میگزرم که نه زانوی اهویی تنها بلرزد و نه این دل ناماندگار بی درمان!!!!
تا یادم نرفته است بنویسم حوالی خواب های ما سال پربارانی بود میدانم همیشه هوای ان جا پر از هوای تازه ی باز نیامدن است....
اما تو لااقل هر وهله،گاهی،هر از گاهی ببین انعکاس تبسم رویا شبیه شمایل شقایق نیست!!!!!
راستی خبرت بدهم خواب دیده ام خانه ای خریده ام بی پرده،بی پنجره،بی در،بی دیوار،هی بخند!!!!!!
بی پرده بگویمت فردا را به فال نیک خواهم خواهم گرفت.دارد همین لحظه یک موج کبوتر سپید از فراز کوچه ما میگزرد و باد بوی کسان من میدهد......
یادت می اید رفته بودی خبر از ارامش اسمان بیاوری!?
از نو برایت مینویسم
حال ما خوب است اما تو باور نکن!!!!!!


این دلنوشته آرمون هست(فوتبالیست) ارسالی توسط خانوم فاطمه





[ بازدید : 381 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 4 مهر 1393 ] [ 20:32 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

ﺩﺭ ﻭ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻧﮕﻲ ﺍﺳﺖ. ﺭﻧﮓ ﻋﺸﻖ . ﺧﺪﺍ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ
ﺭﻧﮓ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺭﻧﮓ ﻋﺸﻖ؛ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺭﻧﮓ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﺎﺯﻩ
ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺧﺸﻚ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ . ﺍﺯ ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﻛﻪ
ﺑﮕﺬﺭﻱ، ﻟﺒﺎﺳﺖ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪﺍﻱ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻧﮕﻲ
ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺷﺪ . ﺍﻣﺎ ﻛﺎﺵ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺤﺘﺎﻁ ﻧﺒﺎﺷﻲ؛ ﺷﺎﺩ
ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﻲ ﭘﺮﻭﺍ ﺑﮕﺬﺭ، ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺘﺘﺮ ﺩﺍﺭﺩ
ﻛﻪ ﻟﺒﺎﺱﺍﺵ ﺭﻧﮕﻲﺗﺮ ﺍﺳﺖ! ﻋﺮﻓﺎﻥ ﻧﻈﺮ ﺁﻫﺎﺭﯼ





[ بازدید : 399 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 3 مهر 1393 ] [ 22:05 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

این همه نقش در نگار، کرده مرا بیقرار
ماه ندیدست چنین، ماه رخی در جبین

تا که بدیدم رخش، آن رخ چون مهوشش
عطر فشان شد هوا، دست نشان شد قضا

قرعه به نامم زدند، بخت به کامم زدند
گشت فلک در عجب، از رخ آن ماه شب

بوی گلش عطر یاس، قامت او سرو ناز
آمده ناگه خبر، گشته هویدا سحر

یوسف کنعانیم، گشته طبیب دلم
داده شفا بی دوا، بر غم پنهانیم

((دلنوشته های من))
پاییز ۸۷

‏این همه نقش در نگار، کرده  مرا  بیقرار
ماه  ندیدست  چنین، ماه رخی در  جبین

تا که بدیدم  رخش، آن رخ چون مهوشش
عطر فشان شد هوا، دست نشان شد قضا

قرعه  به  نامم  زدند، بخت  به کامم  زدند
گشت  فلک در  عجب، از  رخ  آن ماه  شب

بوی  گلش  عطر  یاس، قامت او  سرو  ناز
آمده  ناگه   خبر،  گشته  هویدا  سحر

یوسف  کنعانیم،  گشته  طبیب  دلم
داده  شفا  بی  دوا،  بر  غم  پنهانیم

((دلنوشته های من))
پاییز ۸۷‏



موضوعات: دلنوشته های مهین غلامی,
برچسب ها: مهین غلامی ,
[ بازدید : 386 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 3 مهر 1393 ] [ 22:02 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]