کوچه باغ آرامــــــــــــــــــش

هدف از این وبلاگ معرفی شعرها و نوشته های جوانان است با نام خود و ایجاد فضایی فرهنگی برای تبادل اندیشه و نقد برسی آثار نویسنده گان آن است

از خودم
راضی نیستم !?

هرچه قدر
فکر می کنم . .
هیچ خاطره یی
از واقعهء "پیمان الست"
به ذهنم
خطور نمی کند

اما
تا دلم می خواهد و نمی خواهد . .
فراموشم نمی شود
که باید
* ستارهء دنباله دار *
باشم . . .

ناشکری نباشد و نشود ;
کاش. .
یک جلبک دریایی

بودم !



موضوعات: شعرهای پیمان خاصی,

[ بازدید : 374 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 28 خرداد 1393 ] [ 23:22 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]


بزن مطرب که امشب ناله دارم
ز عالم شکوه بی اندازه دارم

بزن مطرب که سازم سوز نی شد
دل شوریده ام ، شوریده تر شد

بزن مطرب به سازت چنگ خسته
که دریا در دلم بر خون نشسته

بزن مطرب ، بزن شوری به پا کن
مرا یکدم از این عالم جدا کن

بزن مطرب که سازم سوز نی شد
دل شوریده ام ، شوریده تر شد

صبوری در دلم از حد به در شد
نیامد ماه من ، شامم سحر شد


زمستان
۸۵




موضوعات: دلنوشته های مهین غلامی,

[ بازدید : 396 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 28 خرداد 1393 ] [ 16:34 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

رخ بنما یار من، پرده تو بر هم بزن
زان چه که داری نهان، یک نظرم کن اعیان

زیر و زبر کن مرا، از خود به در کن مرا
دیده جانم بده ، تا که ببینم تو را

چون من و ما بی شمار آمده و رفته اند
آنچه بماند تویی، عالم غایت تویی

بی خبر آورده ای ، بی خبرم می بری
زان چه که داری نهان، یک نظرم کن اعیان


پاییز
۸۶



موضوعات: دلنوشته های مهین غلامی,

[ بازدید : 366 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 28 خرداد 1393 ] [ 16:35 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

بی محابا نوشتن ، خواندن ..
فریاد زدن ، سکوت کردن ، اشک ریختن ...
این همه فعل را به حرکت در اوردن ..
آنهم فقط برای لحظه ای توقف نکردن ...
و یا حتی پشت سر خود را از آینه نگاه نکردن ..
چه میکنیم که اینگونه هنرمند شدیم ..
بازی گرفتن فعل ها در خود خواهی محض ..
شاید خبر نداریم افعال فقط بخاطر من و تو به حرکت در نمی ایند .....

فرهنگ ...........27 * 3 * 93

سبقت گرفتن و تخته گاز رفتن در باوری که هیچ شباهتی به حقانیت ندارد ، متاسفانه پلیسی هم در جاده زندگی نیست ، که اگر هم میبود افسرده و خسته فقط نیم نگاهی به قبض جریمه میانداخت تا وظیفه اش فراموش نشود در گرفتن حقوق ..اما دوربین ها بدون احساس ثبت میکنند وقایع را ، چیزی شبیه عابران و رهگذران و قوم خویش و دوستان و آشنایان فقط ثبت میکنند وقایع را در بی تفاوتی محض .. سرعت غیر مجاز ، سبقت از محل های ممنوعه ، انحراف به چپ ، ایستادن در توقف مطلقا ممنوع ، دور زدن در جهت خلاف ، و در پایان پول چای به افسر مربوطه برای جبران مافات ... و زمانی که به مقصد در کنار دریا میرسیم هیچکس نیست و تنها نظاره گر غروب دریایی میشویم ، الوده بجا مانده از زخم ادم ها و از مرگ ماهیان و ابزیان رنج میبرد در افسردگی و تنهایی ........ و چقدر این دریا زیبا است ..واقعا





[ بازدید : 257 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 27 خرداد 1393 ] [ 21:30 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]


امید همیشه هست ............... خدا مرا میداند ....






[ بازدید : 260 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 27 خرداد 1393 ] [ 13:37 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]


برای" کبی"



شبيه آن همه حرفي كه مي زدند نبود
صبور بود ، صداي غم اش بلند نبود

زني كه بقچه اي از خاطرات با خود داشت
زني كه شكل نگاهش گلايه مند نبود

زني كه مثل درخت بلوط محكم بود
درخت را ز سگي دربدر گزند نبود

زني كه كودكي اش را چقدر دوست نداشت
حكايتي كه در آن جاي چون و چند نبود

كبي !؟ بگو كه دلت چند سال باران داشت
چطور دست و دل تو به هيچ بند نبود


- : هميشه شب شدن روز وقت خواهد برد
غروب دهكده ي من بر اين روند نبود

غروب ها به من آموخت سنگ خواهم شد
همان عقوبت تلخي كه دلپسند نبود


بدان كبي به بلنداي زاگرس غم داشت
شكايت از پدر و دست مستمند نبود

و زن پدر – كه پر از حرص بودنش بودم
مذاق زندگي اش آشناي قند نبود


به جاي خنده ي مادر – كه مرد – آمده بود
ميان او و پدر هم بگو بخند نبود
مجال كودكي ام داشت كم كمك مي سوخت

و گوش حوصله كر بود و جاي پند نبود

اگر معلم ما را به شهرتان ديدي
بگو كبي به محبت نيازمند نبود
— با ‏پیمان سلیمانے‏ و ‏‎Babak Dowlati II‎‏.






[ بازدید : 277 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 27 خرداد 1393 ] [ 13:15 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

باران که میبارد ...


حتی به خواسته ی چتر هم جواب منفی میدهم

میخواهم تنهایی ام را


به رخ این هوای دو نفره بکشم...






[ بازدید : 274 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 27 خرداد 1393 ] [ 12:41 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]


غصه نخور کنار آمده ام با نبودنت...

خیلی که دلم بگیرد ، گریه می کنم



موضوعات: شعرهای محمد عسکری,

[ بازدید : 548 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 28 خرداد 1393 ] [ 16:45 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]



عشق موهای کوتاهم بود

که آب و تاب میخورد

و راه مدرسه که با تو طول می کشید
ناظمی بود با ترکه ای در دست
و دست های من
که برای تو سرخ میشد
عشق معلم ریاضی بود
معلم هنر...
کتاب خارجه ای بود

و خودکاری که زیر تمام حروف اول نامت خط می کشید
زنگ تفریحی بود
که سر کلاس میماندم
و با گچ قرمز
در دل تخته سیاه مینوشتم:
دوستت دارم

"ساج"



موضوعات: شعرهای محمد عسکری,

[ بازدید : 459 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 28 خرداد 1393 ] [ 16:45 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]


من
تنها مرد عاشقی هستم
که عشق را
از عصر حجر به ارث برده است،
هیچوقت در برابر عشق
بزدل نبوده ام
و از زندگی گیاهی بیزارم
اما
نمی دانم چرا
در این عصر مرد سالار

زور بازوهایم
به جاذبه ی گونه های تو
نمی رسد...
(( حسین نوروزی))





[ بازدید : 278 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 25 خرداد 1393 ] [ 13:07 ] [ Ahmad afshinmehr ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]