چه شبها به یادت نشستم
ستاره شمردم
در ان دورستی که
هرگزخیالت
نه اغشته ی رنگ می شد
نه مهتابِ اغوشِ شبگردِ تنها
من از خاطرِِ گرم تو، تا خیالِ دلم
مسیری، از احساسِ نا گفته ام ساختم
پراز فرشِ پروانه ها،نورِ شب تاب ها
که شاید بیایی ،ببینی، بمانی
من از رنجشِ خار در پایِ گل
برایت نوشتم
بروی شقایق که شد داغ بردل
نشانِ همان عشقِ باقی
در این جسمِ فانی
وَ هرروز با حسرتِ روزِ دیرین
خیالی که گرم است و شیرین
امیدی که فردا میایی
بسر می برم باقیِ عمرِ خود را
...................شهلا شقاقی(توتیا)............93/10/21
موضوعات: شهلا شقاقی,
[ بازدید : 354 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
ستاره شمردم
در ان دورستی که
هرگزخیالت
نه اغشته ی رنگ می شد
نه مهتابِ اغوشِ شبگردِ تنها
من از خاطرِِ گرم تو، تا خیالِ دلم
مسیری، از احساسِ نا گفته ام ساختم
پراز فرشِ پروانه ها،نورِ شب تاب ها
که شاید بیایی ،ببینی، بمانی
من از رنجشِ خار در پایِ گل
برایت نوشتم
بروی شقایق که شد داغ بردل
نشانِ همان عشقِ باقی
در این جسمِ فانی
وَ هرروز با حسرتِ روزِ دیرین
خیالی که گرم است و شیرین
امیدی که فردا میایی
بسر می برم باقیِ عمرِ خود را
...................شهلا شقاقی(توتیا)............93/10/21
موضوعات: شهلا شقاقی,
[ بازدید : 354 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
[ سه شنبه 23 دی 1393 ] [ 19:27 ] [ Ahmad afshinmehr ]
[ ]