# # # # # # #
هیچ انسانی مقدس نیست
حتی من
حت تا من
که خدا
در چشم هایم
تخم گذاشته !!
و حرف اول اسم شناسنامه یی ام
سه نقطه دارد !
& & & & & & &
از نسا تا ناس
از ناس تا نسا
محصور جاذبه
با دستانی گرسنه و خالی از قضاهای زمینی
شعله ور از برهنگی
دیالوگ سکوت را
چنگ می زنم ...
و ایستاده بر لبهء آینه
لب گاز می گیرم تا بینهایت
از عورت برملاشدهء اعداد حسابی
& & & & & & &
از ناس تا نسا
از نسا تا ناس
سربازی
در برجک نگهبانی
مساحت شهر کنب را
محاسبه می کند
دختری پیش دانشگاهی
ارتفاع شبه جزیرهء عربستان از سطح کمربند استوا را
به حافظه می سپارد
حلزون
در خانهء خوشبختی خود
مرگ را
انتظار می کشد
و از آخرین قطرهء دریاچهء ارومیه نیز
انتظار هیچ معجزه یی نیست ?!
از نگاه ماده گاوهای هندوستان
تا خشتک نر ﭘﻨﮕﻮﺋﻦ های سیبری
از تخمک نابارور اورشلیم
تا ناف بریدهء بودا
هیچ کس مقدس نیست
و در کهکشان راه شیری
خداوند
زنی ست
با رازهای نهان در سینه
و بشر ;
نوزادی که بر چشم هایش
سوتین آهنی
بسته اند ...
& & & & & & &
از ناس تا نسا
از نسا تا ناس
آسانسور آسمان در طبقهء همکف
خراب شده
و پنج به اضافهء یک طبقهء دیگر آن
خارج از آکواریوم اکسیژن
مشغول ریختن تاس
بر میز زندگی
هزار "جفت یک" می آورد
آنجا که این سوره از یادداشت هایم
متاسفانه تفسیری ندارد
آنجا که سگ زرد , هیچگاه برادر شغال نیست
آنجا که هفت منهای یک طبقه از آسمان
روبروی ذات فرامیمونی
مشغول ریختن تاس
بر جنین جغرافیا
همیشه "جفت پنج" می آورد
آنجا که زیر درخت گردو
کارشناسان مقعد الاغ بغداد
برای آلرژی اتوبوس به پیچ
دو قاشق مرباخوری شوکران
تجویز می کنند
آنجا . .
آنجا که در دایرهء قسمت
ما
سایهء پرگاریم !
& & & & & & &
از ناس تا نسا
از نسا تا ناس
هیچ کس مقدس نیست
به دنبال پیدا کردن سرچشمهء نور
ما
فقط
خوشه های تاریکی
درو کرده ایم
و
انگشت های مان
لای کتاب تاریخ
گیر کرده است
مارها
نرد_بام شده اند
و ما را
پله به پله
تا حفرهء تهی دروغ
پایین کشیده اند
& & & & & & &
من ; پیمان_خاصی
کلمات کر و لال را
کشف_حجابم
از ناس تا نسا
از نسا تا ناس
آدمی ;
ارگاسم_مبهم خداوند
در آیینه هاست !
# # # # # # #